عَنِ الْقَبِيحِ مِنَ الأَعْمَالِ، فَذَلِكَ الَّذِي خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ، وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى:
«كسى كه مىداند خدا او را مىبيند، و آنچه مىگويد مىشنود، و آنچه را از خير و شر انجام مىدهد مىداند، و اين توجه او را از اعمال قبيح باز مىدارد، اين كسى است كه از مقام پروردگارش خائف است، و خود را از هواى نفس بازداشته». «1»
در اينجا تفسير سومى است كه: منظور ترس از خدا است، نه به خاطر آتش دوزخ و طمع در نعيم بهشت، بلكه تنها به خاطر «مقام پروردگار و جلال او» خائف است.
و نيز تفسير چهارمى، وجود دارد كه: منظور از «مقام پروردگار»، مقام عدالت او است؛ چرا كه ذات مقدس او مايه خوف نيست، بلكه، خوف از عدالت او است، و خوف از عدالت نيز، بازگشت به خوف از اعمال خود انسان مىكند؛ زيرا كسى كه پاك است از محاسبهاش چه باك است؟ مجرمان هنگامى كه از كنار محكمه و دادگاه و زندان مىگذرند ترسانند، اما براى پاكان فرق نمىكند كه، آنجا دادگاه است يا هر مكان ديگر.
البته خوف از پروردگار، سرچشمههاى مختلفى دارد: گاه، همان اعمال ناپاك و افكار آلوده است، و گاه، مقربان به خاطر قرب به ذات پاكش، كمترين ترك اولى و غفلت، مايه وحشت آنها است، و گاه، بدون همه اينها هنگامى كه تصور آن ذات نامحدود و عظمت بى انتها را مىكنند، در مقابل او احساس حقارت كرده و حالت خوف به آنها دست مىدهد، اين خوفى است كه از نهايت معرفت پروردگار حاصل مىشود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه او است.
اين تفسيرهاى چهارگانه، با هم تضادى ندارند و ممكن است در مفهوم آيه