است به «عالم بقا» و دالان و گذرگاهى است كه، شرط وصول به سراى جاويدان عبور از آن است.
دنيا با تمام نعمتهايش زندانى است براى مؤمن، و خروج از اين دنيا، آزاد شدن از اين زندان تنگ و تاريك است.
و يا از اين نظر كه، ذكر نعمتهاى فراوان گذشته، ممكن است مايه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنيا و انواع خوردنيها و نوشيدنيها و لؤلؤ و مرجان و مركبهاى راهوارش گردد، لذا يادآورى مىكند: اين دنيا جاى بقا نيست، مبادا دلبستگى به اينها پيدا كنيد، و از آنها در مسير پروردگار بهره نگيريد كه، اين تذكر خود نعمتى است بزرگ.
ضمير در «عَلَيها» به «زمين» باز مىگردد كه در آيات قبل اشارهاى به آن بود، به علاوه از قرائن نيز روشن است.
منظور از «مَنْ عَلَيْها» (كسانى كه بر زمين هستند) «انس و جنّ» مىباشند، هر چند بعضى از مفسران احتمال دادهاند كه، حيوانات و جنبندگان و موجودات زنده ديگر را نيز، شامل مىشود، ولى ظاهر تعبير «مَن» كه معمولًا براى صاحبان عقل مىآيد، همان معنى اول است.
درست است كه مسأله «فنا» منحصر به انس و جن نيست، و نه حتى منحصر به موجودات زمينى، بلكه طبق تصريح قرآن، تمام اهل آسمانها و همه موجودات فانى مىشوند، «كُلُّ شَىْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» «1»
ولى، از آنجا كه سخن از ساكنان زمين در ميان بوده، در اين آيه، تنها آنها را مطرح كرده است.
***
در آيه بعد مىافزايد: «تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگار تو باقى