سركش، مىفرمايد: مُنِيتُ بِمَنْ لَايُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ وَ لَايُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ ... أَ مَا 0 دِينٌ يَجْمَعُكُمْ وَ لَا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ: «گرفتار مردمى شدهام كه اگر فرمان دهم، اطاعت نمىكنند، و اگر دعوتشان كنم، اجابت نمىكنند ... آيا دين نداريد كه شما را جمع كند؟ يا غيرتى كه شما را به خشم آورد؟ (و به انجام وظائف وادارد)». «1»
ولى، غالباً در همان معنى مذموم، به كار رفته است، چنان كه اميرمؤمنان على عليه السلام در خطبه «قاصعه»، بارها روى اين معنى تكيه كرده است، و در مذمت «ابليس» كه پيشواى مستكبران بود، مىفرمايد: صَدَّقَهُ بِهِ أَبْنَاءُ الْحَمِيَّةِ وَ إِخْوَانُ الْعَصَبِيَّةِ وَ فُرْسَانُ الْكِبْرِ وَ الْجَاهِلِيَّةِ: «او را فرزندان نخوت و حميت، و برادران عصبيت، و سواران بر مركب كبر و جهالت تصديق كردند». «2»
و در جاى ديگر همين خطبه، به هنگامى كه مردم را از تعصبات جاهليت بر حذر مىدارد، مىفرمايد: فَأَطْفِئُوا مَا كَمَنَ فِي قُلُوبِكُمْ مِنْ نِيرَانِ الْعَصَبِيَّةِ وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِيَّةِ فَإِنَّمَا تِلْكَ الْحَمِيَّةُ تَكُونُ فِي الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّيْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ!: «شرارههاى تعصب و كينههاى جاهلى را كه در قلب داريد، خاموش سازيد، كه اين نخوت و حميت و تعصب ناروا در مسلمانان، از القائات، نخوت و وسوسه شيطان است». «3»
به هر حال، شك نيست كه وجود چنين حالتى در فرد يا جامعه، باعث عقبماندگى و سقوط آن جامعه است، پردههاى سنگينى بر عقل و فكر انسان مىافكند، و او را از درك صحيح و تشخيص سالم، باز مىدارد، و گاه تمام مصالح او را به باد فنا مىدهد.
اصولًا انتقال سنتهاى غلط از قومى به قوم ديگر، در سايه شوم همين