«حسين بن على» عليهما السلام، چهل روز گريه كرد، و بر كس ديگرى جز آن دو گريه نكرده است، راوى مىگويد: سؤال كردم، گريه آسمان چه بود؟ فرمود: به هنگامِ طلوع و غروب، سرخىِ مخصوصى در آسمان ظاهر مىشد». «1»
اما در حديثى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده مىخوانيم: ما مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ بابٌ يَصْعَدُ مِنْهُ عَمَلُهُ وَ بابٌ يَنْزِلُ مِنْهُ رِزْقُهُ فَإِذا ماتَ بَكَيا عَلَيْهِ: «هيچ مؤمنى نيست، مگر اين كه درى در آسمان دارد كه عملش از آن بالا مىرود، و درى كه روزيش از آن نازل مىشود، هنگامى كه مىميرد، اين دو بر او گريه مىكنند»!. «2»
در ميان اين روايات منافاتى نيست؛ زيرا در موردِ شهادت «امام حسين» عليه السلام و «يحيى بن زكريا» عليه السلام، مسأله، جنبه عمومى در تمام آسمان داشته، و آنچه در روايت اخير ذكر شد، جنبه موضعى دارد. «3»
به هر حال، ميانِ اين تفسيرها تضادى نيست، و مىتواند همه در مفهوم آيه جمع باشد.
آرى، براى مرگ «تبهكاران»، «نه چشم فلك گريان و نى خاطر خورشيد پژمان» گشت، آنها موجوداتِ خبيثى بودند كه گوئى هيچ ارتباطى با عالم هستى و جهان بشريت نداشتهاند، هنگامى كه اين بيگانگان از عالم طرد شدند، كسى جاى خالى آنها را احساس نكرد، نه در صحنه زمين، نه بر پهنه آسمان، و نه در اعماق قلوب انسانها، و به همين دليل، هيچ كس قطره اشكى بر مرگ آنها فرونريخت.
سخن را در اين آيات، با نقلِ روايتى از «امير مؤمنان على» عليه السلام، پايان