مىدهيم:
در روايتى آمده است، هنگامى كه «امير مؤمنان على» عليه السلام بر «مدائن» گذشت، و آثار «كسرى» (انوشيروان و شاهان ساسانى) را مشاهده كرد كه نزديك به فروريختن است، يكى از كسانى كه در خدمتش بود اين شعر را به عنوان عبرت قرائت كرد:
جَرَتِ الرِّياحُ عَلى رُسُومِ دِيارِهِمْ فَكَأَنَّهُمْ كانُوا عَلى مِيْعادِ!
: «بادها بر آثار باقيمانده سرزمينشان وزيدن گرفت، (و چيزى جز صداى باد در ميانِ قصر آنها به گوش نمىرسد) گوئى آنها همگى وعدهگاهى داشتند و به سوى وعدهگاهشان شتافتند»!.
«امير مؤمنان على» عليه السلام فرمود: چرا اين آيه را نخواندى؟: كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ* وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ* وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ ...* فَمابَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ. «1»