بلكه زمامدار كشور هم بود. «1»
از اينجا مخالفت شروع شد، «گروهى گفتند: چگونه او بر ما حكومت داشته باشد با اين كه ما از او شايستهتريم، و او ثروت زيادى ندارد»؟! «قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ».
اين نخستين اعتراض و پيمان شكنى بود كه بنىاسرائيل در برابر آن پيامبر عليه السلام كردند، و با اين كه او تصريح كرده بود انتخاب «طالوت» از طرف خدا است، آنها در واقع به انتخاب خداوند اعتراض كردند كه ما از او سزاوارتريم؛ زيرا داراى دو شرط لازم براى زمامدارى هستيم، نسب عالى و ثروت فراوان و همان طور كه قبلًا در شرح داستان آمد، «طالوت» جوانى از يك قبيله گمنام بنىاسرائيل و از نظر مالى يك كشاورز ساده بود.
ولى قرآن پاسخ دندان شكنى را كه آن پيامبر به گمراهان بنىاسرائيل داد چنين بازگو مىكند: «گفت: خداوند او را بر شما برگزيده و علم و (قدرت) جسم او را وسعت بخشيده» «قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ».
اين كه مىبينيد خداوند او را برگزيده و زمامدار شما قرار داده، به خاطر اين است كه از نظر هوش و فرزانگى و علم، پر مايه است و از نظر نيروى جسمانى، قوى و پر قدرت، يعنى:
اولًا- اين گزينش خداوند حكيم است.
ثانياً- شما سخت در اشتباهيد و شرايط اساسى رهبرى را فراموش كردهايد، نسبت عالى و ثروت، هيچ امتيازى براى رهبرى نيست، چون هر دو امر اعتبارى