به تعبير ديگر، اگر در اين دو بار، محبت و صميميت از دست رفته، بازگشت، مىتواند با همسرش زندگى كند و از طريق صلح و صفا در آيد، در غير اين صورت، اگر زن را طلاق داد، ديگر حق رجوع به او ندارد، مگر با شرايطى كه در آيه بعد، خواهد آمد.
بايد توجه داشت، «امْساكٌ» به معنى نگهدارى، و «تَسْرِيْحٌ» به معنى رها ساختن است، و جمله «تَسْرِيْحٌ بِاحْسانٍ» بعد از جمله «الطَّلاقُ مَرَّتانِ» اشاره به طلاق سوم مىكند كه آن دو را با رعايت موازين انصاف و اخلاق، از هم جدا مىسازد.
در روايات متعددى آمده است كه منظور از «تَسْرِيْحٌ بِاحْسانٍ» همان طلاق سوم است. «1»
بنابراين، منظور از جدا شدن توأم با احسان و نيكى، اين است كه: حقوق آن زن را بپردازد و بعد از جدائى، ضرر و زيانى به او نرساند، و پشت سر او سخنان نا مناسب نگويد، و مردم را به او بدبين نسازد، و امكان ازدواج مجدد را از او نگيرد.
بر اين اساس همان گونه كه نگاهدارى زن و آشتى كردن بايد با معروف و نيكى و صفا و صميميت، همراه باشد، جدائى نيز بايد توأم با احسان گردد.
و لذا در ادامه آيه مىفرمايد: «براى شما حلال نيست كه چيزى را از آنچه به آنها دادهايد پس بگيريد» «وَ لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئاً».
از اين رو، شوهر نمىتواند هنگام جدائى چيزى را كه به عنوان مهر به زن داده است باز پس گيرد، و اين يك مصداق جدائى بر پايه احسان است (در سوره «نساء»، آيات 20 و 21، اين حكم به طور مشروحتر بيان شده است كه شرح آن خواهد آمد).
بعضى از مفسران مفهوم اين جمله را وسيعتر از «مَهر» دانسته و گفتهاند: