سمت خدايان غريب برگردانيدند، و قلبش مثل قلب پدرش داود عليه السلام با خدايش كامل نبود! و سليمان در عقب «عشترون» خداى «صيدونيان» و «ملكوم» مكروه «عمونيان» (بت عمونيان) رفت، و سليمان در نظر خداوند بدى كرد، و مثل پدرش «داود» راه خداوند را تماماً نرفت!!
آن گاه سليمان مقام بلندى را به كوهى كه روبروى «اورشليم» است به خصوص «كموش» مكروه پسران «عمون» بنا كرد، پس خداوند به سليمان غضبناك شد، به سبب اين كه قلبش از خداوند خداى اسرائيل كه وى را دو مرتبه مرئى شد، برگردانيد ... و خداوند به سليمان گفت: چون كه اين عمل از تو صادر شد، و عهد مرا و فرائضى كه به تو امر فرموده، نگاه نداشتى، البته مملكت تو را از دست تو خواهم گرفت! و به بندهات خواهم داد! نهايت، به ايام تو اين را نخواهم كرد، به سبب پدرت داود، و از دست پسرت آن را خواهم گرفت ... نهايت، تمامى مملكت را از دست او (سليمان) نخواهم گرفت، بلكه به پاس خاطر بنده من داود كه برگزيدم به جهت اين كه اوامر و فرائض مرا نگاه داشته بود! او را در تمامى روزهاى عمرش سلطان خواهم نمود .... «1»
از مجموع اين داستان دروغين «تورات» چنين بر مىآيد:
1- سليمان علاقه زيادى به زنان طوايف بتپرست داشت، و بر خلاف دستور خدا، عده زيادى از آنان را گرفت، و كم كم به مذهب آنها تمايل پيدا كرد! و با اين كه «شخص زن نديدهاى» هم نبود، بلكه 700 زن عقدى و 300 زن متعه داشت! علاقه شديد او به زنها او را از راه خدا بيرون برد! (نعوذ باللّه).
2- سليمان صريحاً دستور ساختن بتخانه داد، و روى كوهى كه در برابر «اورشليم» آن مركز مقدس اسرائيل، قرار داشت، بتكدهاى براى بت «كموش»،