و حساب شده بيان كرد.
من از شنيدن سخنان او سخت خشمگين و ناراحت شدم، برخاستم و فرياد زدم: اى دشمن خدا! راه الحاد پيش گرفتى؟ و خداوندى كه تو را در بهترين صورت آفريد انكار كردى؟ ...
«ابن ابى العوجاء» رو به من كرده گفت: تو كيستى؟ اگر از دانشمندان علم كلامى دليل بياور تا از تو پيروى كنيم، و اگر نيستى سخن مگو، و اگر از پيروان «جعفر بن محمد صادق» عليه السلام هستى، او اين چنين با ما سخن نمىگويد، و مانند برخورد تو، برخورد نمىكند.
او از اين بالاتر از ما شنيده است، هرگز به ما فحش و ناسزا نگفته، و در پاسخ ما راه خشونت و تعدى نپيموده، او مرد بردبار، عاقل، هوشيار، و متينى است، كه هرگز سبكسرى دامن گيرش نمىشود، او به خوبى به سخنان ما گوش فرا مىدهد، حرفهاى ما را مىشنود، و از دلائل ما آگاه مىشود، هنگامى كه تمام حرف خود را زديم و گمان كرديم كه ما بر او پيروز شديم، با متانت شروع به سخن مىكند، با جملههاى كوتاه و سخنانى فشرده، تمام دلائل ما را پاسخ مىگويد، و بهانههاى ما را قطع مىكند، آن چنان كه قدرت بر پاسخ گفتن نداريم، تو اگر از ياران او هستى، اين چنين با ما سخن بگو». «1»
***