نمىكند، چه موعظه كنى و اندرز بدهى، و چه ندهى، در دل ما كمترين اثرى نخواهد گذارد»! «قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ».
***
اما آنچه را تو به ما ايراد مىكنى جاى ايراد نيست «اين روش و اخلاق پيشينيان است» «إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الأَوَّلِينَ».
***
و بر خلاف گفته تو «ما هرگز مجازات نخواهيم شد، نه در اين جهان و نه در جهان ديگر»! «وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ».
«خُلُق» (به ضم خ و ل) به معنى عادت، روش و اخلاق است؛ زيرا اين كلمه به صورت مفرد و به معنى خلق و خوى و عادت اخلاقى آمده است و در اين صورت، اشاره به اعمالى است كه آنها مرتكب مىشدند، مانند بت پرستى، ساختن قصرهاى محكم و زيبا و خودنمائى از طريق ساختن برجها بر نقاط مرتفع، و همچنين خشونت در مجازات و كيفر.
يعنى آنچه را ما انجام مىدهيم، همان است كه پيشينيان ما انجام مىدادند و مطلب قابل ايرادى نمىتواند باشد.
بعضى آن را به معنى دروغ و كذب تفسير كردهاند، يعنى سخنان تو درباره خدا و قيامت سخنان دروغينى است كه از قبل نيز گفته شده (اما اين در صورتى است كه «خَلْق» (بر وزن حَلْق) بخوانيم، ولى قرائت مشهور چنين نيست).
***
و به دنبال اين سخن، قرآن سرنوشت دردناك اين قوم را چنين بيان مىكند:
«آنها هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم» «فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ».
و در پايان اين ماجرا، همان دو جمله پر محتواى عبرتانگيزى را مىگويد