درباره من چه اتفاقى افتاده، و من چه كردهام؟!
گفتند: پيامبر صلى الله عليه و آله آن ساختمان مجلل تو را ديده و ناراحت شده.
مرد انصارى، رفت و آن قبه و بارگاه را با خاك يكسان كرد، يك روز پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و آن را نديد، فرمود: بر سر اين ساختمان كه اينجا بود چه آمده؟
جريان را عرض كردند: فرمود:
انَّ لِكُلِّ بَناءٍ يُبْنى وَبالًا عَلى صاحِبِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ الَّا ما لابُدَّ مِنْهُ:
«هر بنائى در روز قيامت وبال صاحب آن است، مگر آن مقدار كه انسان از آن ناگزير است»!. «1»
از اين روايت و روايات مشابه آن، بينش اسلام كاملًا روشن مىشود كه با ساختمانهاى طاغوتى و غافل كننده، كه توأم با اسراف و زياده روى است، مخالف است و به مسلمانان، اجازه نمىدهد، همچون مستكبران مغرور، و از خدا بى خبر- آن هم در محيطهائى كه معمولًا محرومان و نيازمندان فراوانند- اقدام به چنين ساختمانهائى كنند.
ولى جالب اين كه: پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله براى رسيدن به اين هدف انسانى، متوسل به زور نشد، و هرگز دستور تخريب چنان ساختمانى را نداد، بلكه، از طريق يك واكنش اخلاقى لطيف- رو ترش كردن و بى اعتنائى نمودن- هدف خود را تأمين فرمود.
***
پس از آن، به انتقاد ديگر در رابطه با بى رحمى قوم عاد، به هنگام نزاع و جدال پرداخته مىگويد: «شما به هنگامى كه كسى را مجازات مىكنيد از حدّ تجاوز كرده و همچون جباران كيفر مىدهيد» «وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ».