كه در پايان داستان موسى و فرعون آمده بود، و در پايان داستان انبياء ديگر نيز در همين سوره خواهد آمد، تكرار كرده، مىفرمايد:
«در اين ماجرا نشانه بزرگى است بر عظمت و قدرت خدا و بر سرانجام دردناك گمراهان و پيروزى مؤمنان، اما اكثر آنها مؤمن نبودند» «إِنَّ فِي ذلِكَ لآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ».
***
«و پروردگار تو پيروز و شكست ناپذير و رحيم و مهربان است» «وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ».
تكرار اين جملهها، دلدارى مؤثرى است براى پيامبر صلى الله عليه و آله و مؤمنان اندك در آن روز، و همچنين اقليتهاى مؤمن در هر عصر و زمان، تا از اكثريت گمراه وحشت نكنند و به عزت و رحمت الهى دلگرم باشند، و هم تهديدى است براى گمراهان، و اشارهاى است به اين كه اگر مهلتى به آنها داده مىشود، نه از جهت ضعف است كه به خاطر رحمت است.
***
نكتهها:
1- «قلب سليم» تنها سرمايه نجات
در لابلاى سخنان ابراهيم عليه السلام در آيات فوق خوانديم كه: در توصيف قيامت مىگويد: در آنجا چيزى به كار نمىآيد جز «قلب سليم».
«سليم» كه از ماده «سلامت» است مفهوم روشنى دارد يعنى قلبى كه از هر گونه بيمارى و انحراف اخلاقى و اعتقادى، دور باشد.
مگر نه اين است كه: قرآن درباره منافقان مىگويد: فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً: «در دلهاى آنها يك نوع بيمارى است و بر اثر لجاجتشان