نمىگيرند و فرمانهاى او را گردن مىنهند». «1»
اصولًا، از آنجا كه در جوهر آنها عقل است و نه شهوت، بنابراين كبر و غرور و خودخواهى، و به طور كلّى انگيزههاى گناه در آنها وجود ندارد.
از طرفى استثناء «ابليس» در آيات فوق (و بعضى آيات ديگر قرآن) از جمع «ملائكه»، اين تصور را به وجود مىآورد كه «ابليس» از فرشتگان بوده، و با توجه به عصيان و سركشى او، اين اشكال به نظر مىرسد كه: چگونه از فرشتهاى اين گناهان كبيره ممكن است سر بزند؟!
به خصوص اين كه: در بعضى از خطبههاى «نهج البلاغه» نيز آمده است: ما كانَ اللَّهُ سُبْحانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِأَمْرٍ أَخْرَجَ بِهِ مِنْها مَلَكاً:
«هرگز ممكن نيست خداوند انسانى را به بهشت بفرستد در برابر كارى كه به خاطر آن فرشتهاى را از بهشت رانده است» (اشاره به تكبر و غرور ابليس است). «2»
آيات فوق اين مشكل را حل كرده، مىگويد: كانَ مِنَ الْجِنّ: «ابليس از طائفه جنّ بود» آنها موجوداتى هستند از چشم ما پنهان، داراى عقل و شعور و خشم و شهوت.
و مىدانيم كلمه «جنّ» هر گاه در قرآن اطلاق شود، اشاره به همين گروه است ولى آن دسته از مفسران كه: معتقدند «ابليس» از فرشتگان بوده، آيه فوق را به مفهوم لغوى آن تفسير مىكنند، و مىگويند: منظور از «كانَ مِنَ الْجِنّ» اين است كه: ابليس از نظر پنهان بود، همچون ساير فرشتگان، در حالى كه اين معنى كاملًا خلاف ظاهر است.
از دلائل واضحى كه مدعاى ما را اثبات مىكند، اين است كه: قرآن از يك