responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 31
و براى دومين بار آماده حركت به‌سوى مصر شدند. در اينجا يعقوب نصيحت و سفارشى به آنها كرد «و گفت: اى فرزندان من، از يك در وارد نشويد، بلكه از درهاى مختلف وارد شويد» (وَ قَالَ يَا بَنِىَّ لَاتَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ).
بعد اضافه كرد: «و (من با اين دستور،) نمى‌توانم تقدير حتمى الهى را از شما دفع كنم» (وَ مَا أُغْنِى عَنكُمْ مِّنَ اللَّهِ مِنْ شَىْ‌ءٍ).
ولى يك سلسله حوادث و پيشامدهاى ناگوار، قابل اجتناب است و حكم حتمى الهى درباره آن صادر نشده، هدف من آن است كه اين‌گونه احكام از شما برطرف گردد و اين امكان‌پذير است.
و در پايان گفت: «حكم و فرمان، تنها از آنِ خداست» (إِنْ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ).
«بر او توكّل كرده‌ام» (عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ).
«و همه متوكّلان بايد بر او توكّل كنند» و از او استمداد بجويند و كار خود را به او واگذارند (وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ).
بى‌گمان پايتخت مصر در آن روز، مانند هر شهر ديگر، ديوار و برج و بارو داشت و دروازه‌هاى متعدّد، امّا اينكه چرا يعقوب سفارش كرد فرزندانش از يك دروازه وارد نشوند بلكه به گروه‌هايى تقسيم شوند و هر گروهى از يك دروازه وارد شود، دليل آن در آيه فوق ذكر نشده است.
بعضى از مفسّران گفته‌اند: علّت چنين دستورى اين بود كه برادران يوسف، هم از جمال كافى بهره‌مند بودند (گرچه يوسف نبودند ولى برادر او بودند) و هم قامت‌هاى رشيد داشتند، و يعقوب نگران بود كه جمعيّت يازده‌نفرى كه قيافه‌هايشان نشان مى‌داد از يك كشور ديگر به مصر آمده‌اند، توجّه مردم را به خود جلب كنند، او نمى‌خواست از اين راه چشم‌زخمى به آنها برسد.


نام کتاب : تفسير نمونه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 10  صفحه : 31
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست