67 وَقَالَ يَا بَنِىَّ لَاتَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنكُمْ مِنْ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنْ الْحُكْمُ إِلَّا للَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلْ الْمُتَوَكِّلُونَ 68 وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ مَا كَانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنْ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ
67. و (به هنگام حركت، يعقوب) گفت: «پسران من؛ همگى از يك در وارد نشويد؛ بلكه از درهاى مختلف وارد گرديد (تا توجّه مردم بهسوى شما جلب نشود)؛ و (من با اين دستور،) نمىتوانم تقدير حتمى الهى را از شما دفع كنم. حكم و فرمان، تنها از آن خداست. بر او توكّل كردهام؛ و توكّلكنندگان بايد تنها بر او توكّل كنند.»
68. و هنگامى كه از همان طريق كه پدرشان به آنها دستور داده بود وارد شدند، اين كار تقدير حتمى الهى را نمىتوانست از آنها دور سازد، جز اينكه خواسته قلبى يعقوب (از اين طريق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت)؛ و او به خاطر تعليمى كه ما به او داديم، علم فراوانى داشت؛ ولى بيشتر مردم نمىدانند.
تفسير:
برادران يوسف عليه السلام پس از جلب موافقت پدر، بنيامين را با خود همراه كردند