«و نه شفاعتى (بى اذن پروردگار) پذيرفته مىشود» «وَ لايُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ».
«و نه غرامت و بدلى قبول خواهد شد» «وَ لايُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ».
«و نه كسى براى يارى انسان به پا مىخيزد» «وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ».
خلاصه، حاكم و قاضى آن صحنه كسى است كه جز عمل پاك را قبول نمىكند، چنان كه در آيات 88 و 89 «شعراء» مىخوانيم: يَوْمَ لايَنْفَعُ مالٌ وَ لابَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليم: «روزى كه نه مال به درد مىخورد و نه فرزندان* مگر آنها كه داراى روح سالم، پاك و با ايمان هستند».
در حقيقت آيه فوق، اشاره به اين است كه در اين دنيا چنين معمول است:
براى نجات مجرمان از مجازات از طرق مختلفى وارد مىشوند: گاه يك نفر جريمه ديگرى را پذيرا مىشود و آن را اداء مىكند.
اگر اين معنى ممكن نشد متوسل به شفاعت مىگردد و اشخاصى را بر مىانگيزد كه از او شفاعت كنند.
باز اگر اين هم نشد، سعى مىكنند با پرداختن غرامت خود را آزاد سازند.
و اگر دسترسى به اين كار هم نداشت از دوستان و ياران كمك مىگيرد تا از او دفاع كنند تا گرفتار چنگال مجازات نشود.
اينها طرق مختلف فرار از مجازات در دنيا است، ولى قرآن مىگويد: اصول حاكم بر مجازاتها در قيامت به كلى از اين امور جدا است، و هيچ يك از اين امور در آنجا به كار نمىآيد، تنها راه نجات، پناه بردن به سايه ايمان، تقوا و استمداد از لطف پروردگار است.
بررسى عقايد بت پرستان، يا منحرفين اهل كتاب نشان مىدهد: اين گونه افكار خرافى در ميان آنها كم نبوده، مثلًا: نويسنده تفسير «المنار» نقل مىكند: در بعضى از مناطق مصر، بعضى از مردم خرافى وجه نقدى به غسلدهنده ميت