مىدادند و آن را اجرت نقل و انتقال به بهشت مىناميدند. «1»
و نيز در حالات يهود مىخوانيم: آنها براى كفاره گناهانشان قربانى مىكردند، اگر دسترسى به قربانى بزرگ نداشتند يك جفت كبوتر قربانى مىكردند!. «2»
در حالات اقوام پيشين كه احتمالًا قبل از تاريخ، زندگى مىكردند مىخوانيم: آنها زيور آلات و اسلحه مرده را با او دفن مىكردند تا در زندگى آيندهاش از آن بهره گيرد!. «3»
***
قرآن و مسأله شفاعت
بدون شك مجازاتهاى الهى چه در اين جهان، و چه در قيامت، جنبه انتقامى ندارد، بلكه همه آنها در حقيقت ضامن اجرا براى اطاعت از قوانين و در نتيجه پيشرفت و تكامل انسانها است.
بنابراين هر چيز كه اين ضامن اجراء را تضعيف كند، بايد از آن احتراز جست تا جرأت و جسارت بر گناه در مردم پيدا نشود.
از سوى ديگر، نبايد راه بازگشت و اصلاح را به كلى بر روى گناهكاران بست، بلكه بايد به آنها امكان داد خود را اصلاح كنند و به سوى خدا و پاكى تقوا باز گردند.
شفاعت به معنى صحيحش براى حفظ همين تعادل است، و وسيلهاى است براى بازگشت گناهكاران و آلودگان، و به معنى غلط و نادرستش موجب تشويق و جرأت بر گناه است.
كسانى كه جنبههاى مختلف شفاعت و مفاهيم صحيح آن را از هم تفكيك