نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 4 صفحه : 284
اوّل و آخر بودن خداوند به معناى ازليّت و ابديّت ذات پاك اوست؛ زيرا اوّليت
او، نه به معناى آغازگر زمانى است؛ چرا كه در اين صورت محصور در دايره زمان مىشود
و نه آغازگر از نظر مكان؛ چرا كه محصور در دايره مكان مىگردد؛ بلكه آغازگر بودن
او به اين معناست كه ذات پاك ازلى او، سرچشمه تمام هستىهاست و همه موجودات از او
نشأت گرفتهاند.
همچنين پايان بودن او، به معناى پايان زمانى و مكانى نيست؛ بلكه مفهومش آن است
كه ذاتش ابدى مىباشد، و بقاى موجودات بسته به بقاى اوست و آنگاه كه همه چيز فانى
شود، او باقى است: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى
وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ»[1] كوتاه سخن اينكه: او سرآغاز و ابتداى عالم
هستى است و اوست كه بعد از فناى جهان نيز خواهد بود.
توصيف او به «ظاهر» و «باطن»، تعبير ديگرى از احاطه وجود بىپايان او نسبت به
همه چيز است.
از همه چيز ظاهرتر است، چرا كه آثارش تمام جهان را پر كرده؛ و از همه چيز
مخفىتر است، چرا كه كنه ذاتش ناشناخته است! بعضى از «مفسّران نهج البلاغه»
احتمالات ديگرى درباره ظاهر و باطن بودن خداوند دادهاند؛ از جمله اينكه: منظور از
ظاهر اين است كه او بر همه چيز غالب است و چيزى بر او غلبه پيدا نمىكند و ديگر
اينكه منظور از ظاهر اين است كه او برتر از همه اشيا مىباشد: ولى مطابق اين دو
تفسير، مفهوم باطن به قرينه مقابله چندان روشن نيست و مناسبتر همان تفسير اوّل
است؛ كه او از نظر آثار وجوديش بقدرى ظاهر و آشكار است كه هيچ چيز مانند او نيست؛
زمين، آسمان، گياهان،