نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 485
روشن است كه وصف دوم و سوم جنبه اثباتى دارد: اوّليّت او در ازل، و آخر بودن
او در ابد.
در چهارمين صفت مىفرمايد: «انديشهها، كنه صفاتش را درك نكنند.» (لا تقع الأوهام [1] له على صفة).
مىدانيم عقل ما محدود است و جز امور محدود را درك نمىكند، بنابراين، ذات
بىپايان خدا و صفات نامحدودش كه عين ذات او است نيز، در وهم نمىگنجد و به تعبير
ديگر: اگر ما به صفات او آگاهى داريم، از قبيل علم اجمالى است و الّا علم تفصيلى
درباره ذات و صفاتش براى مخلوقات، امكانپذير نيست.
از آنچه در بالا گفته شد، معلوم شد كه «اوهام» در اينجا به معناى انديشهها
است منتهى در آنجايى كه انديشه، نارسايى پيدا مىكند از آن تعبير به «وهم» مىشود.
در پنجمين و ششمين وصف اشاره به نفى «كيفيّت» و «كميّت» از ذات پاك پروردگار
مىكند و مىفرمايد: «عقلها به چگونگى ذاتش پى نبرند، و تجزيه و تبعيض در او راه
ندارد.» (و لا تعقد القلوب منه على كيفيّة، و لا
تناله التّجزئة و التّبعيض).
«كيفيّت» عبارت است از هيئتى كه اشياء
به خود مىگيرند، خواه اين هيئت ديدنى باشد، يا شنيدنى، يا لمس كردنى. بديهى است
«كيفيّت» مربوط به امورى است كه اوصافش زائد بر ذات آن است، امّا كسى كه صفتش عين
ذات اوست و ذاتش خالى از هر گونه دوگانگى و چند گانگى است «كيفيّت» در او راه
نمىيابد.
به تعبير ديگر: «كيفيّت» ها ناشى از محدوديّتهاست و ذات نامحدود پروردگار،
خالى از هر گونه كيفيّت است.
[1] «اوهام» جمع «وهم» (بر وزن فهم)
در لغت به معناى خطورات قلبى آمده است و در استعمالات روزمرّه ما در فارسى، به
معناى پندارهاى باطل يا مشكوك است، ولى قراين نشان مىدهد كه در خطبه بالا و مانند
آن، به معناى انديشههاى دور پرواز است كه آن هم به كنه ذات و صفات خدا نمىرسد و
به تعبير ديگر: «آخرين حركت عقل كه از آن به عنوان و هم در اينجا ياد شده» به كنه
ذات او نمىرسد.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 485