responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 3  صفحه : 475

مى‌فرمايد:

«و الّذي فلق الحبّة، و برأ النّسمة، ما أسلموا و لكن استسلموا، و أسرّوا الكفر، فلمّا وجدوا أعوانا، رجعوا إلى عداوتهم منّا

، به خدا سوگند! آنها هرگز مسلمان نشدند بلكه اظهار اسلام كردند و كفر را در باطن، پنهان ساختند و هنگامى كه يارانى پيدا كردند (كفر درونى خود را آشكار نمودند و) به دشمنى با ما (خاندان پيامبر) بازگشتند [1]».

او براى رسيدن به مقصد خود، يعنى: ابراز دشمنى و عداوت با على عليه السّلام از هيچ چيز ابا نداشت. مى‌گويند: «روزى به «عايشه» گفت: «اى كاش در روز جنگ «جمل» كشته شده بودى!» «عايشه» (تعجّب كرد و) گفت: «و لم لا أبا لك، چرا؟ اى بى‌پدر!» «عمرو» گفت: «تو به مرگ الهى مى‌مردى و داخل بهشت مى‌شدى! و ما (بعد از مسئله پيراهن عثمان) مرگ تو را، بزرگترين وسيله براى مذمّت «علىّ بن أبى طالب» قرار مى‌داديم. [2]».

اگر بخواهيم تمام جوانب زندگى تاريك و پر از مكر و فسون و جنايت «عمرو» را شرح دهيم، سخن به درازا مى‌كشد، لذات با بيان يك نكته تاريخى ديگر، اين بحث را پايان مى‌دهيم:

«ابن ابى الحديد» در شرح خطبه مورد بحث مى‌گويد: «عمرو بن عاص، از كسانى بود كه در «مكّه» پيامبر را آزار و دشنام مى‌داد و در مسير او سنگ مى‌ريخت تا آسيبى به پيامبر برسد، زيرا آن حضرت در شب‌هاى تاريك از منزل بيرون مى‌آمد و طواف كعبه مى‌كرد و «عمرو بن عاص» يكى از كسانى بود كه هنگامى كه «زينب» دختر «رسول اللّه» به قصد هجرت به «مدينه»، از «مكّه» خارج شد، به تعقيب او پرداختند و او را چنان تهديد كردند و ترساندند، كه جنين خود را ساقط كرد، هنگامى كه اين سخن به گوش پيامبر رسيد، بسيار ناراحت شد و تمام آن گروه را لعن و نفرين كرد. [3]»


[1] الغدير، جلد 2، ص 126.

[2] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 6، صفحه 322.

[3] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 6، صفحه 282.

نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 3  صفحه : 475
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست