نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 474
«شام» شورش كرد، از «عمرو بن عاص»
دعوت نمود كه به او بپيوندد، او دعوت «معاويه» را پذيرفت، مشروط بر اينكه اگر غلبه
كند حكومت «مصر» را به او واگذارد و او چنين كرد و «عمرو بن عاص» تا پايان عمرش در
رأس حكومت «مصر» بود، ولى چند سالى بيشتر بعد از پيروزى «معاويه» زنده نبود.
سرانجام در سال 43، روز عيد فطر كه روز شادى مسلمين بود، چشم از دنيا فرو بست، در
حالى كه 90 سال از عمرش مىگذشت.
او مردى بسيار باهوش بود و هشيارى او در ميان مردم، زبانزد بود، هر چند تمام
قدرت فكرى خود را در شيطنت بكار گرفت و همانطور كه سابقا هم نقل كرديم، در هنگام
مرگ به شدّت اظهار پشيمانى مىكرد، كه چرا دينم را به دنياى معاويه فروختم.
بعضى گفتهاند: او در زمان جاهليّت به شجاعت معروف بود، هر چند در جنگ «صفّين»
در برابر على عليه السّلام به قدرى مرعوب شد كه براى نجات جان خود تنها راه را،
پناه بردن به عورت خود دانست، پيراهن خود را كنار زد و عورت خود را نمايان ساخت،
زيرا مىدانست على عليه السّلام بزرگوار است و در چنين شرائطى از او چشم مىپوشد و
برمىگردد. [1] مرحوم
«علّامه امينى رحمه اللّه» در شرح حال «عمرو بن عاص» مىگويد: «ما هيچ ترديدى
نداريم كه او هرگز اسلام و ايمان را نپذيرفته بود، بلكه هنگامى كه براى كشتن «جعفر
بن ابى طالب» و يارانش به «حبشه» رفت و از يك سو خبرهاى تازهاى از پيشرفت پيامبر
صلّى اللّه عليه و آله در حجاز به گوش او رسيد و از سوى ديگر حمايت صريح «نجاشى»
را نسبت به مسلمانان «حبشه» مشاهده كرد، به ظاهر اسلام آورد و هنگامى كه به حجاز
بازگشت، منافقانه در ميان مسلمانان مىزيست، به اين اميد كه به مقامى برسد و سخن
اميرمؤمنان على عليه السّلام درباره او (و امثال او) كاملا صادق است،
[1] الغدير، جلد 2، صفحه 126- 127 و
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 6، صفحه 282 به بعد.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 474