نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 116
رحلت پيامبر اسلام، براى نيل به خلافت، برنامهريزى كرده بودند- به اتّكاى چند
نفر و ياورانى معدود و محدود، با هيچ منطقى سازگار نبود، زيرا چنين قيامى نه تنها
به نتيجه نمىرسيد، بلكه سبب مىشد گروهى از بهترين افراد خاندان پيامبر نيز كشته
شوند و به علاوه، ممكن بود اين درگيرى، سبب شود كه شكافى در ميان مسلمانان ايجاد
گردد و منافقان- كه در انتظار چنين حوادثى بعد از رحلت پيامبر بودند- از آن بهره
گرفته، موجوديت اسلام را به خطر بيندازند. به همين دليل، امام، سكوت دردآلود را،
بر قيامى كه اين همه خطر داشت، ترجيح داد.
به همين دليل، امام، در ادامه سخن خويش مىفرمايد: «من قيام نكردم، چرا كه به
مرگ آنان راضى نشدم و اين، در حالى بود كه چشم بر خاشاك فرو بستم و با گلويى كه
استخوان در آن گير كرده بود (جرعه تلخ حوادث را) نوشيدم و بر نوشيدن اين جرعه- كه
تلختر از حنظل بود- شكيبايى كردم، و أغضيت [1] على القذى [2]، و شربت على
الشّجا [3]، و
صبرت على أخذ الكظم [4]، و على أمرّ من طعم العلقم [5].
[1] «أغضيت» از مادّه «غضى» و به
معناى «نزديك كردن پلكهاى چشم به هم» و به تعبير ديگر «چشم فرو بستن» است. به
همين جهت شبهاى تاريك و ظلمانى را، ليالى غاضيه مىگويند.
[2] «قذى» (بر وزن قضا) به گفته
مقاييس، مفهومى بر خلاف صفا و خلوص دارد و به همين جهت، به شيء آلودهاى كه در آب
بيفتد و آن را خراب كند، «قذى» مىگويند و نيز به چيزهايى كه در چشم مىافتد و چشم
را ناراحت مىكند، «قذى» گفته مىشود.
[3] «شجا» از مادّه «شجو» به معناى
«سختى و شدت و اندوه و غم» است. اين تعبير، در مواردى كه چيزى گلوگير انسان مىشود
نيز به كار مىرود.
[4] «كظم» (بر وزن غضب) از مادّه
«كظم» است. به گفته راغب در مفردات، اين كلمه، در اصل، به معناى «محل خروج تنفس»
است و كظوم، به معناى «حبس نفس و سكوت» آمده است. اين مادّه به معناى «بستن دهان
مشك بعد از پر كردن از آب» نيز به كار رفته است و در خطبه بالا، اشاره به اين است
كه با اين كه دشمن، گلوى مرا گرفته بود و مىفشرد، من شكيبايى كردم.
[5] «علقم» به گفته مجمع البحرين،
درختى است بسيار تلخ كه به آن حنظل نيز گفته مىشود و علقمه، به معناى «تلخى» آمده
است.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 116