نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 63
او آمد و در
كنار بالينش نشست، جوان در حال جاندادن بود، سلمان به فرشته مرگ خطاب كرد و گفت:
با اين برادرم مدارا كن، فرشته مرگ به او گفت: اى بنده خدا من با همه مؤمنان مدارا
مىكنم. [1]
اميرمؤمنان
عليه السلام در پايان مىفرمايد: «وضع دنيا بهقدرى ناپايدار است كه هرگاه گفته
شود فلان كس توانگر شد (ديرى نمىپايد كه) گفته مىشود بىخير و بىنوا گشت و
هرگاه از فكر بقاى او (در اين جهان) شاد شوند (چيزى نمىگذرد كه) خبر مرگ او آنها
را محزون مىكند. اين حال دنياى آنهاست و هنوز روزى كه در آن غمگين و مأيوس شوند
فرانرسيده است»؛
. «اثرى» به
معناى توانگر شد از ماده «ثروت» گرفته شده است.
«اكدى» به معناى بخيل و فقير و بىنوا گرديد از
ماده «كُدية» (بر وزن حُجره) در اصل به معناى سختى و صلابت زمين است سپس آن را به
افراد بخيل و گاه فقير اطلاق كردهاند.
«يبلسون» از ماده «ابلاس» در اصل به معناى اندوه
است و به معناى يأس و نااميدى نيز بهكار مىرود.
امام عليه
السلام در اين بخش از كلام خود بىاعتبارى و سرعت تغيير دنيا را بيان مىفرمايد و
نشان مىدهد كه ميان توانگرى و فقر و همچنين زندگى و مرگ فاصله چندانى نيست؛ شب
مىخوابد و توانگر است، صبح برمىخيزد و فقير، چراكه ثروتهاى او براثر حادثهاى
بر باد رفته و ورشكست شده و به خاك سياه نشسته است.
گاه در نهايت
سلامت و شادابى زندگى مىكند اما حوادث پيشبينى نشده ناگهان خرمن زندگى او را درو
مىكند و همه را متحير مىسازد.