3. تمسك امام عليه السلام به اشعار پرمعناى عرب
در نامهها و خطبههاى نهجالبلاغه گاه امام عليه السلام به اشعارى از شعراى نامدار تمسك مىجويد كه در نوع خود كمنظير است.
ازجمله آنها شعر معروف اعشى است كه در خطبه شقشقيه آمده است:
شَتَّانَ مَا يوْمِى عَلَى كُورِهَا
وَ يوْمُ حَيانَ أَخِى جَابِر
بسى فرق است تا ديروزم امروز
بسى مغموم و دى شادان و پيروز
و شعر ديگرى در خطبه 25:
لَعَمْرُ أَبِيكَ الْخَيرِ يا عَمْرُو إِنَّنِى
عَلَى وَضَرٍ مِنْ ذَا الْإِنَاءِ قَلِيل
به جان پدر نيكوكارت- اى عمرو!- سوگند! كه من، تنها، سهم اندكى از آن پيمانه دارم.
اشاره به اينكه براثر بىوفايى و سستى اصحابم سلطه من بر قلمرو حكومتم كم شده است.
و در جاى ديگرى از همين خطبه مىفرمايد:
هُنَالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتَاكَ مِنْهُمْ
فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِيةِ الْحَمِيم
اگر آنها را بخوانى، سوارانى مانند ابرهاى تابستانى، (سريع و تند)، بهسوى تو مىآيند!
اشاره به سواران بنىفراس مىكند كه مردانى شجاع بودند و مىفرمايد: اى كاش بهجاى اين كوفيان سست، هزار نفر از سواران بنىفراس در اختيار من بودند.
همچنين در خطبه 33 مىخوانيم:
أَدَمْتَ لَعَمْرِى شُرْبَكَ الْمَحْضَ صَابِحاً
وَأَكْلَكَ بِالزُّبْدِ الْمُقَشَّرَةَ الْبُجْرَا
وَنَحْنُ وَهَبْنَاكَ الْعَلاءَ وَ لَمْ تَكُنْ
عَلِياً وَ حُطْنَا حَوْلَكَ الْجُرْدَ وَ السُّمْرَا