نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 587
در حالى كه بيست سال داشت. پنج سال در آنجا اقامت كرد سپس با ياران خود
بهسوى قبيلههاى عرب رفت و پيوسته به شرب خمر و لهو و لعب مشغول بود تا زمانى كه
بنىاسد بر پدرش شوريدند و او را كشتند. اين خبر هنگامى كه امرؤالقيس مشغول نوشيدن
شراب بود به او رسيد. گفت: خدا رحمت كند پدرم را، در كوچكى مرا رها كرد و در بزرگى
انتقام خونش را به گردن من انداخت.
امروز مستم ولى فردا مستى وجود ندارد. امروز شراب است و فردا امر و فرمان.
بعد قيام كرد تا انتقام خون پدرش را از بنىاسد بگيرد. اما چيزى نگذشت كه
يارانش از اطراف او پراكنده شدند و ناچار به پادشاه روم پناه برد. او هم حكومت
فلسطين را به وى واگذار كرد. امرؤالقيس هنگامى كه بهسوى فلسطين مىرفت به انقُره
(آنكارا) رسيد. در جسمش زخمهايى پديدار شد. ناچار در آنجا متوقف گشت و چيزى
نگذشت كه از دنيا رفت.
در اينكه او چه دينى داشت در ميان دانشمندان گفتگوست ولى شايد صحيح اين باشد
كه او عقيده مَزدَك را داشت.
ديوان كوچكى منسوب به او باقى مانده است كه در آن شعر معروف او كه جزء معلقات
سبع است درج شده و شعرا بهترين شعر او را همين شعر مىدانند.
معلقات سبع، هفت قصيده بود كه عرب جاهلى به عنوان بهترين اشعار عرب، انتخاب و
به ديوار كعبه آويزان كرده بودند كه بعد از ظهور اسلام برداشته شد.
اشعار مزبور مخصوصاً قصيده امرؤ القيس كه به اصطلاح، برترين آنهاست مجموعهاى
از ابراز عشق و علاقه به دخترانى است كه مورد علاقه او بودند و پر از كلمات پيچيده
و نام مكانهاى نامأنوس است.
به هر حال تعبير امام عليه السلام به «ملك ضليل؛ پادشاه گمراه و بىبندوبار»
بهدليل همان چيزى است كه در شرح حال او آورديم. [1]
[1]. الاعلام زركلى، ج 2، ص 11؛ شرح
معلقات سبع، تأليف عبدالمحمد آيتى. براى توضيح بيشتر ر. ك: دانشنامه بزرگ اسلامى،
ماده امرؤ القيس.
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 587