اگر در آثار زيانبار مدح و ستايشهاى افراطى و تملقآميز خوب بينديشيم خواهيم
ديد كه اثرات آن فوق العاده مخرب است؛ از يك سو انسان را مغرور مىكند و همين غرور
مانع راه تكامل او مىشود و از سوى ديگر عيوب و نقايص خود را نمىبيند، بلكه گاه
آنها را حسن مىشمرد و در مقام اصلاح خويشتن بر نمىآيد و از سوى سوم، غالبا به
مداحان علاقه پيدا مىكند در حالى كه آنان خواستههاى نامشروعى دارند و او به
انجام خواستههاى نامشروعشان كشيده مىشود و عمل خود را به نوعى توجيه مىكند.
اينجا سؤال معروفى است كه چگونه امام
عليه السلام با آن مقام عصمت اعتراف به نقص يا گناه در خويشتن مىكند و از خدا
آمرزش مىطلبد؟
بعضى در جواب اينگونه تعبيرات و تعابير ديگرى كه در دعاها آمده و امامان
معصوم عليهم السلام با تمام وجودشان از خداوند طلب آمرزش مىكنند مىگويند،
اينگونه سخنان همه به عنوان سرمشق براى مردم است و خودشان به آن نيازى نداشتند.
اين توجيه، توجيه صحيحى به نظر نمىرسد و با لحن دعاها سازگار نيست، به خصوص
اينكه از رواياتى استفاده مىشود آنان هنگام خواندن اين دعاها اشك مىريختند و به
خود مىپيچيدند و بىتابى داشتند.
جمع ديگر معتقدند كه اينها همه به سبب ترك اولىهايى است كه انجام دادهاند.
معناى ترك اولى اين نيست كه- نعوذ بالله- خلافى انجام شده باشد، بلكه ممكن است از
مستحب مهمترى به مستحب كمترى منتقل شده باشند؛ مثلا اگر كسى در اطراف خانهاش دو
مسجد باشد يكى دورتر و پرجمعيت و ديگرى نزديكتر و كمجمعيت به يقين جماعت پر
جمعيتتر از جماعت كم جمعيتتر