هنگامى كه
حادثه سختى به ميهمانى تو آمد با صبر و شكيبايى از آن پذيرايى كن و جايگاه آن را
با توكل بر خدا و حساب عند الله گرامى بدار تا زمانى كه اين ميهمان از نزد تو برود
در حالى كه بيش از آنچه از تو گرفته است براى تو باقى خواهد گذارد».
[1]
آنگاه در
سومين جمله مىفرمايد: «زهد ثروت است»؛
(وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ)
. اشاره به
اينكه انسان از ثروت آيا چيزى جز بىنيازى مىخواهد و آدم زاهدِ قانع، از همه خلق
بىنياز است و چه بسا ثروتمندانى كه جزء نيازمندان هستند.
زهد همان
بىاعتنايى به زرق و برق دنيا و مال و منال و شهرت و آوازه است.
زاهد كسى
نيست كه فاقد اين امور باشد بلكه زاهد كسى است كه دلبسته و وابسته به اين امور
نباشد؛ خواه آن را داشته باشد يا نه! بلكه مىتوان گفت:
زاهدان از
ثروتمندان غنىترند، چرا كه ثروتمندان از يك سو بايد پيوسته ثروت خود را حساب و
كتاب كنند و از سوى ديگر مراقب باشند سارق و دشمنى آن را از دست آنها نگيرد در
حالى كه زاهدان از همه اينها بىنيازند. در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله
مىخوانيم كه خطاب به على عليه السلام فرمود:
اى على
خداوند تو را به زينتى آراسته كه هيچ بندهاى به زينتى بهتر از آن نزد خداوند
آراسته نشده است تو را به زهد در دنيا آراسته است». [2]
و در حقيقت چنين است چون آراستگى به زهد انسان را به بسيارى از صفات ديگر از فضايل
اخلاقى مىآرايد.