نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 12 صفحه : 454
معاويه و سؤال معاويه از او درباره حالات اميرمؤمنان عليه السلام چنين گفت:
گواهى مىدهم كه من او را در بعضى از مواقف ديدم در حالى كه شب پرده تاريك خود را
فرو افكنده بود و او در محرابش به عبادت ايستاده محاسن مبارك را به دست خود گرفته
و همچون مار گزيده به خود مىپيچيد و از سوز دل گريه مىكرد و مىگفت: اى دنيا! اى
دنيا! از من دور شو تو خود را به من عرضه مىكنى يا اشتياقت را به من نشان مىدهى؟
(تا مرا به شوق آورى؟) هرگز چنين زمانى براى تو فرا نرسد (كه در دل من جاى گيرى)
هيهات (اشتباه كردى و مرا نشناختى) ديگرى را فريب ده، من نيازى به تو ندارم. تو را
سه طلاقه كردم؛ طلاقى كه رجوعى در آن نيست. زندگى تو كوتاه و مقام تو كم و آرزوى
تو را داشتن ناچيز است. آه از كمى زاد و توشه (آخرت) و طولانى بودن راه و دورى سفر
و عظمت (مشكلات مقصد). [1]
از كتاب مصادر نهجالبلاغه استفاده مىشود كه اين كلام حكمتآميز بخشى از
گفتار مفصلى است كه در ميان «ضرار» و «معاويه» رد و بدل شد و ضرار كه از ياران خاص
امير مؤمنان على عليه السلام بود به هنگام ملاقات با «معاويه» آن را براى او نقل
كرد. سپس مىافزايد: اين سخن را پيش از مرحوم سيّد رضى و بعد از وى بعضى به طور
مسند و بعضى به طور مرسل از آن حضرت نقل كردهاند از جمله كسانى كه مسند آن را
روايت كردهاند مرحوم صدوق در امالى و مرحوم ابوعلى قالى (متوفاى 356) در كتاب خود
به نام امالى و نيز ابونعيم در حلية الاولياء و ابوالفرج در كنز الفوائد و ابن
عبدالبر در استيعاب و گروه ديگر هستند. (مصادر نهجالبلاغه، ج 4، ص 61).
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 12 صفحه : 454