ما ماموريم هر جا كه عقل است با او باشيم. جبرئيل گفت پس به ماموريت خود عمل
كنيد و به آسمان رفت». [1]
البته منظور از عقل در اينجا كمال عقل است، زيرا آدم داراى عقل بود كه در اين
گزينش آن را برگزيد.
نقطه مقابل جمله اول چيزى است كه امام عليه السلام در دومين جمله از گفتار
حكيمانه خود بيان كرده است. مىفرمايد «بزرگترين فقر حماقت و نادانى است»؛
(وَأَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ)
. زيرا آدم احمق هم آخرت خود را به باد مىدهد و هم دنيايش را. او منافع
زودگذر را بر سعادت جاويدانش مقدم مىدارد و لذت ناپايدار را بر سعادت پايدار. به
همين دليل روز رستاخيز دستش از حسنات تهى است و پشتش از بار سيئات سنگين. در دنيا
نيز بر اثر ندانمكارىها دوستان خود را از دست مىدهد و منافع آنى را بر درآمدهاى
آينده مقدم مىشمرد. بخل و تنگنظرى كه لازمه حماقت است مردم را به او بدبين
مىكند و تدبير لازم براى تمشيت امور مادى را از دست مىدهد وبه همين دليل فقر عقل
باعث فقر در زندگى مادى او نيز مىشود.
يكى از مشكلات مهم كار احمق نيز مشكل بودن درمان اوست، زيرا او مانند بيمارى
است كه نه دارو مىخورد و نه پرهيز مىكند. مطابق آنچه مرحوم مفيد در كتاب اختصاص آورده در حديثى
از امام صادق عليه السلام مىخوانيم:
حضرت عيسى بن مريم گفت: من بيماران (غير قابل علاج) را مداوا كردم و آنها را
به اذن خدا بهبودى بخشيدم. نابيناى مادرزاد و مبتلا به بيمارى برص را به اذن خدا
شفا دادم حتى مردگان را به اذن خدا زنده كردم؛ ولى به سراغ معالجه احمق