. هر كس كمترين آشنايى با تاريخ اسلام داشته باشد آنچه را امام در اين چند
جمله فرموده است تصديق مىكند، زيرا همه مورخان نوشتهاند: بنىاميّه به رهبرى
ابوسفيان در ميدانهاى نبرد اسلامى در برابر پيغمبر اكرم قرار داشتند و از هيچ
كارشكنى بر ضد آن حضرت خوددارى نكردند و اسلام آنها تنها در زمان فتح مكه كه رسول
خدا با لشكر عظيمى براى فتح مكه آمد و مكيان همه تسليم شدند صورت گرفت و به گفته
«محمد عبده» در شرح نهجالبلاغه اش، ابوسفيان تنها يك شب پيش از فتح مكه آن هم از ترس قتل و خوف از لشكر
پيغمبر كه بيش از ده هزار نفر بودند (ظاهراً) ايمان آورد در حالى كه اشراف عرب قبل
از آن اسلام را پذيرا شده بودند. [2]
راستى شگفتآور است كه معاويه براى تحميق جمعى از شاميان سادهلوح آن زمان، يك
چنين حقيقت مسلم تاريخى را انكار مىكند و به مغالطه مىپردازد.
عجيب اينكه- هرچند از يك نظر عجيب نيست- سخن معاويه در برابر امام دقيقاً همان
چيزى است كه ابو جهل در برابر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله گفت؛ او مىگفت:
قريش همه با هم متحد بودند تا اينكه محمد آمد و ميان آنها تفرقه افكند. [3]
[1]. «أنْفُ» همانطور كه در شرح اين
كلام آمده است در اصل به معناى بينى است؛ ولى در ادبيات عرب گاهكنايه از آغاز چيزى
و گاه كنايه از افراد و اشخاص برجسته است، از اين رو شارحان نهجالبلاغه هر كدام
يكى از اين دو معنا را انتخاب كردهاند ولى با توجّه به كلمه «كله» معناى دوم
مناسبتر است؛ يعنى برجستگان عرب همگى اسلام را پذيرفتند. البته اگر نسخه «حَرْبا»
به جاى «حِزْبا» پذيرفته شود معناى جمله چنين خواهد بود: «شما بنىاميّه اسلام را
بعد از آن پذيرفتيد كه در تمام سالهاى آغازين اسلام با پيغمبر اسلام مىجنگيديد»
[2]. شرح نهجالبلاغه محمد عبده، ذيل
نامه مورد بحث