نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 11 صفحه : 165
اين مسأله دامن مىزد و زبير پنهانى و مخفيانه. و امام عليه السلام فرزندان
خود حسن و حسين را فرستاد تا بر در خانه عثمان بايستند و جلوى هجوم مردم را بگيرند
شايد با ديدن فرزندان رسول خدا دست بر دارند و حمله نكنند.
امام بارها عثمان را نصيحت كرد و راه صحيح را كه عذرخواهى از مردم و كنار زدن
اقوام و بستگانش از مناصب مهم حكومت و از غارت بيتالمال بود به وى نشان داد ولى
متأسفانه او چنان غرق در خطا شده بود كه راه بازگشتى براى خود نمىديد، چون ضعيف
بود و قدرت تصميمگيرى در اين زمينه نداشت. به همين دليل، امام افراد بىطرف در
مدينه را براى حكميت پيشنهاد مىكند كه آنها گواهى دهند سپس حكم كنند چه كسى دستش
به خون عثمان آلوده شده بود.
آنگاه امام آن دو را مخاطب ساخته مىفرمايد: «اى دو پيرمرد كهنسال! (كه خود
را از پيشگامان و شيوخ اسلام مىدانيد و آفتاب عمرتان بر لب بام است) از عقيده خود
برگرديد (و تجديد بيعت كنيد يا لا اقل دست از آتشافروزى جنگ برداريد و به كنارى
رويد) زيرا الان مهمترين چيزى كه دامان شما را مىگيرد سرافكندگى و ننگ و عار است
(آن هم به عقيده شما) ولى ادامه اين راه هم سبب ننگ (شكست در جنگ) است و هم آتش
دوزخ والسلام»؛
. ابن قتيبه در كتاب الامامة
والسياسة مىگويد هنگامى كه اهل مصر بر عثمان شوريدند و
خانه او را محاصره كردند، طلحه از كسانى بود كه هر دو گروه را بر ضد عثمان
مىشورانيد. حتى مىگفت: عثمان به محاصره شما اعتقادى ندارد چون آب و غذا به او
مىرسد؛ نگذاريد آب و غذا براى او ببرند. [1]
ابن ابىالحديد نيز درباره زبير مىنويسد: او به مردم مىگفت: عثمان را بكشيد