نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 81
نكته نامه معاويه به ابن عباس و پاسخ او به وى
از نكات جالبى كه ابن ابى الحديد ذيل نامه مورد بحث آورده است نامهاى است كه
معاويه به ابن عباس به هنگام صلح با امام حسن عليه السلام نوشت و در آن از وى دعوت
كرد كه با او بيعت كند. از جمله مطالب نامه اين بود: «به جانم سوگند اگر تو را به
علت قتل عثمان مىكشتم، اميد داشتم مورد رضاى خدا و تصميمى صحيح و درست باشد، زيرا
تو از كسانى بودى كه براى قتل او كوشش كردى و او را يارى نكردى و از كسانى كه در
ريختن خون او شركت داشتى. من با تو صلح نكردم كه صلح مانع از اقدام بر ضد تو باشد
و اماننامهاى نيز از من ندارى».
ولى ابن عباس از اين تهديد معاويه نترسيد و جواب كوبنده طولانى به او داد كه
بخشى از آن چنين است: «و اما اينكه گفتهاى من از كسانى بودم كه كوشش براى قتل
عثمان كردم و دست از يارى او كشيدم و با كسانى كه خون او را ريختند همكارى كردم (و
نيز اضافه كرده بودى) كه ميان من و تو صلحى نيست كه مانع از اقدام بر ضد من گردد،
من به خدا سوگند مىخورم كه تو در انتظار قتل او بودى و دوست داشتى كه هلاك شود و
با آگاهى از وضع او كسانى را كه نزد تو بودند از يارى او باز داشتى. نامه او به تو
رسيد و فريادش را كه استغاثه مىكرد و يارى مىطلبيد شنيدى و تو به او توجّه نكردى
تا زمانى كه از در عذرخواهى در آمدى در حالى كه مىدانستى آنها (كسانى كه بر ضد او
شوريدهاند) رهايش نمىكنند تا كشته شود و آنگونه كه تو مىخواستى سرانجام كشته
شد. سپس دانستى كه مردم هرگز ما و تو را يكسان نمىدانند، لذا به سوگ عثمان نشستى
و خون او را به گردن ما افكندى و پيوسته مىگويى عثمان مظلوم كشته شد. اگر او
مظلوم كشته شده است تو از همه ظالمان (در حق او) ظالمترى سپس پيوسته پايين و بالا
رفتى و نشست و برخاست نمودى تا جاهلان را اغوا كنى و با كمك سفيهان با
نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 81