طبرى در
تاريخ خود در حوادث سنه 38 نقل مىكند كه امام عليه السلام در اين هنگام مردم كوفه
را دعوت به اجتماع كرد فرمود: فرياد محمد بن ابىبكر و برادرانتان در مصر را
مىشنويد؟ ابن النابغة (عمرو عاص) دشمن خدا و دوست دشمن خدا با لشكرى به سوى آنها
حركت كرده است. نكند گمراهان در خواستهاى باطل خود و مسير طاغوت از شما در برابر
حق خود راسختر و اتحادشان محكمتر باشد. عجله كنيد و با دوستان خود مواسات نماييد
و آنها را يارى كنيد اى بندگان خدا مصر از شام بزرگتر و خير و بركتش بيشتر است
نكند آنها بر مصر غلبه كنند. بودن مصر در دست شما عزت و آبروى شماست و سبب خوارى
دشمنتان. همگى فردا به منطقه جرعه- قريهاى ميان حيره و كوفه- حركت كنيد و در آنجا
اجتماع نماييد و من در آنجا به شما ملحق مىشوم.
سپس طبرى
اضافه مىكند: فردا صبحگاهان امام عليه السلام به آن منطقه رفت و تا ظهر توقف نمود
حتى يك نفر دعوت امام عليه السلام را اجابت نكرد. هنگام غروب به سراغ سران قبايل و
اشراف مردم فرستاد. آنها به قصد فرماندارى آمدند در حالى كه امام عليه السلام
بسيار اندوهگين بود. سپس امام عليه السلام آنها را مخاطب ساخته و خطبهاى بسيار
داغ و سوزان و كوبنده و بيدارگر براى آنها خواند (كه بخش مهمى از اين