به راستى اين چهار دستور اخلاقى برنامه كامل سعادت براى همه انسانهاست. اگر
روح تقوا و حالت باز دارندگى نفس در انسان زنده شود و به دنبال آن انسان راه اطاعت
الهى و پيروى از دستورات كتاب و سنّت را پيش گيرد و به مبارزه با مفاسد و زشتىها
و توطئههاى دشمنان با قلب و دست و زبان برخيزد و بت هواى نفس را بشكند، چنين
انسانى، انسانى كامل است و در واقع مخاطب به خطاب «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»[3] خواهد بود.
جمله
«إِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ
بِالسُّوءِ»
اقتباس از آيه شريفه «وَما
أُبَرِّئُ نَفْسِى إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ
رَبِّي»[4] است.
(خواه اين جمله از زبان يوسف باشد يا از زبان همسر عزيز مصر در هر صورت قرآن بر آن
صحه نهاده است).
گرچه بسيارى از پرهيزگاران از وسوسههاى شيطان مىترسند؛ ولى هواى نفس و
وسوسههاى شهوانى از آن بسيار خطرناكتر است و شايد به همين دليل امام عليه السلام
مالك اشتر را بيشتر به اين مسأله توجّه مىدهد.
درست است كه مؤمنان والا مقام و اولياى الهى از مرحله نفس امّاره به نفس
لوّامه و از آنجا به نفس مطمئنه مىرسند؛ ولى اين بدان معنا نيست كه نفس اماره
مرده باشد و نبايد به خطرات او انديشيد.
[1]. «يَزَعَ» از ريشه «وزع» بر وزن
«وضع» به معناى باز داشتن و خويشتندارى كردن و گاه به معناى جمعكردن نفرات، گرد
هم بهكار رفته، به مناسبت اينكه آنها را از پراكندگى باز مىدارند.
[2]. «الْجَمَحات» جمع «جَمَحَة» بر
وزن «صدقه» به معناى حوادث يا عوامل سركش است.