نام کتاب : پيام امام امير المومنين(ع) نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 165
در روايت سومى آمده است كه عمرو بن عاص به او گفت: اگر مىدانى زياد فرزند
توست چرا او را به خود ملحق نمىكنى؟ گفت: از اين جمعيت مىترسم كه پوست از سر من
بكنند. [1]
روشن است كه ابوسفيان هرگز نمىتوانست به سبب عمل منافى عفتى كه با مادر زياد
داشت ثابت كند كه حتماً نطفهاى كه منعقد شده از ناحيه اوست، تنها به ظن و گمان
تكيه كرد و با وقاحت و بىشرمى در حضور على عليه السلام و بعضى ديگر چنين سخنى را
بر زبان راند و به همين دليل، امام عليه السلام در نامه بالا به زياد يادآور
مىشود كه اينگونه ادعاهاى شيطانى در اسلام معيار اثبات نسبت نيست و به همين دليل
تو هرگز نمىتوانى از ابوسفيان ارث ببرى زيرا فرزند نامشروع از پدر و مادر خود ارث
نمىبرد (و تاكنون هم ادعاى ميراثى نداشتهاى) بنابراين تسليم وسوسههاى شيطانى
معاويه نشو!
حضرت در پايان مىفرمايد: «و كسى كه به چنين سخن واهى و بىاساس تمسّك جويد
همچون بيگانهاى است كه در جمع مردم وارد شود و بخواهد از آبشخورگاه آنها آب بنوشد
كه همه او را كنار مىزنند و همانند ظرفى است كه در كنار مركب مىآويزند كه به
هنگام راه رفتن پيوسته تكان مىخورد و به اين طرف و آن طرف مىرود»؛
به تعبير ديگر اگر معاويه از اين طريق بخواهد تو را برادر خود بخواند و تو هم
بپذيرى، هرگز نه فرزند ابوسفيان خواهى بود و نه برادر معاويه، بلكه لكه ننگى بر تو
نيز خواهد نشست كه تو زنا زادهاى و حتى از آن خاندان بيگانهاى؛ نه ارث مىبرى و
نه برادر مشروع محسوب مىشوى، هرچند برادرى معاويه با آن اعمال زشتش نيز براى تو
افتخار نيست.