در روايات
اسلامى به هر سه مرحله شكر اشارات لطيفى شده است.
درحديثى از
امام صادق عليه السلام مىخوانيم كه فرمود: «مَنْ
انْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَها بِقَلْبِهِ فَقَدْ ادَّى
شُكْرَها؛ كسى كه خداوند نعمتى به او بدهد و آن را در درون دل بشناسد، شكر
آن را بجا آورده است».[1]
بديهى است
شناخت نعمت و ارزش و اهميت آن، هم سبب شناسايى منعم و هم انگيزهاى براى شكر عملى
و زبانى خواهد بود.
در حديث
ديگرى از همان بزرگوار آمده است كه به يكى از يارانش فرمود:
«ما انْعَمَ اللَّهُ عَلى عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ صَغُرَتْ اوْ كَبُرَتْ فَقالَ
الْحَمْدُللَّهِ الَّا ادَّى شُكْرَها؛ هر نعمتى خداوند اعم از
كوچك و بزرگ به كسى بدهد و او بگويد الحمدللَّه، شكر آن نعمت را بجا آورده است».[2]
به يقين
منظور از گفتن الْحَمدللَّه تنها لَقْلَقَه زبان نيست، منظور
حمدى است كه از عمق جان و درون دل برخيزد.
در حديث
سوّمى از همان امام بزرگوار مىخوانيم كه يكى از دوستانش از او پرسيد آيا شكر حدّ
معيّنى دارد كه انسان وقتى آن را انجام دهد از شاكران محسوب شود، فرمود: آرى، آن
مرد سؤال كرد چيست؟ فرمود: «يَحْمِدُللَّهَ عَلى كُلِّ
نِعْمَةٍ عَلَيْهِ فى اهْلٍ وَ مالٍ وَ انْ كانَ فى ما انْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِ فى
مالِهِ حَقَّ ادَّاهُ؛ خدا را در برابر هر نعمتى كه به او
در خانواده يا اموالش بخشيده سپاس مىگويد و اگر در آنچه خدا به او داده است حقّى
(براى نيازمندان يا مصارف ديگر) بوده باشد، آن را ادا مىكند».[3]
و نيز در
حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم: «شُكْرُ
الْعالِمِ عَلى عِلْمِهِ، عَمَلَهُ بِهِ وَ بَذْلُهُ لِمُسْتَحَقِّهِ؛
سپاسگزارى عالم در برابر علمى كه دارد اين است كه به آن عمل كند و به نيازمندان
بذل نمايد».[4]
اينها اشاره
به شكر عملى است كه در برابر هر نعمتى بايد انجام داد. به يقين