دانست كه تا
چه حد مواهب الهى بر ما عظيم است و توان ما بر شكر و سپاس او ناچيز.
توجّه به اين
امور ريشههاى ناسپاسى را مىسوزاند، و روح شكرگزارى را در انسان زنده مىكند.
و از اينجا
مىتوانيم راه درمان ناسپاسى را به خوبى پيدا كنيم. و از اين رو گفتهاند: نخستين
راه تحصيل شكرگزارى معرفت و تفكّر در صنايع الهيّه و انواع نعمتهاى ظاهرى و باطنى
او است. [1]
راه ديگر
نگاه كردن به افرادى است كه زندگى پستترى از انسان دارند. هر قدر در زندگى آنها
دقيقتر شود، روح شكرگزارى در او زندهتر مىگردد، در حالى كه اگر به بالا دست خود
بنگرد وسوسههاى شيطانى ناسپاسى در او آشكار مىشود.
از سوى سوم
به اين مسأله بينديشيد كه هر مصيبت و بلايى از بلاهاى دنيا بر او فرود آيد بدتر از
آن هم تصوّر مىشود، شكر كند كه گرفتار بدتر از آن نشود.
نقل شده است
كسى به يكى از بزرگان شكايت برد و گفت: دزد به خانه من آمده و همه چيز را با خود
برده است، به او گفت: برو شكر خدا كن كه اگر به جاى آن دزد شيطان به خانه تو
مىآمد و ايمان تو را مىبرد چه مىكردى؟ [2]
امام صادق
عليه السلام در كتاب توحيد معروف مفضّل كه از حقايق توحيد، عبارات گويا و دلايل
روشن و تحليلهاى شگفتانگيز، سخنان فراوانى بيان فرموده گاه به ذكر نعمتهاى بزرگ
الهى مىپردازد، تا از اين طريق انسانها را به شناخت منعم حقيقى آشنا سازد.
از جمله در
بخشى از سخنان خود به نعمت سخن گفتن و نوشتن كه دو پايه اصلى تمدّن انسانى است اشاره
مىفرمايد و بعد از بيان مشروحى مىفرمايد: اگر خداوند ابزار اين دو كار را در
اختيار او نگذاشته بود، نه توان بر سخن گفتن داشت نه نوشتن، آرى خداوند زبان و
ذهنى در اختيار بشر گذارده كه به كمك آن دو