مىتواند سخن
بگويد، و دست و انگشتانى به او بخشيده كه قلم به دست بگيرد و امور مختلف را
بنويسد، اگر اين دو نبود انسان همچون چهار پايان بود كه نه سخن مىگويند و نه چيزى
مىنويسند (نه علم و دانشى دارند و نه تمدّن درخشانى) هر كس شكر اين نعمت را بجا
آورد، پاداش الهى در انتظار او است، و هر كس كفران كند (به خدا زيان نمىرساند
بلكه به خودش زيان مىرساند) زيرا خداوند از جهانيان بىنياز است.
[1]
شكر راه
وصول به نعمتهاى پروردگار
نقطه مقابل
كفران و ناسپاسى، شكر پروردگار است، و مفهوم آن قدردانى از نعمتها با قلب و زبان
و عمل است. اما با قلب همان معرفت پروردگار و تسليم در برابر او و رضا و خشنودى به
عطاياى او است، و با زبان، گفتن جملههايى است كه بيانگر قدردانى و سپاس انسان در
برابر خالق نعمتها است، و امّا با عمل به اين طريق است كه هر نعمت و موهبتى را در
جايى صرف كند كه خداوند دستور داده و براى آن آفريده است.
راغب در
مفردات مىگويد: شكر به معنى تصوّر نعمت و اظهار و ابراز آن است، بعضى گفتهاند در
اصل «كشر» (بر وزن كشف) بوده كه به معنى ابراز و اظهار است، و «دابّه شكور» به
حيوانى مىگويند كه هرگاه مراقبت كافى از آب و علف او كنند، روزبهروز چاقتر
مىشود، و «عين شكراء»، به معنى چشمه پر آب است، بنابراين شكر به معنى پر شدن وجود
انسان از ياد بخشنده نعمتها است.
شكر در واقع
بر دو گونه است: شكر تكوينى و شكر تشريعى، شكر تكوينى آن است كه يك موجود از
مواهبى كه در اختيارش قرار دارد و براى نمو شكر استفاده كند مانند درخت و گل و
ميوهاى كه با مراقبت باغبان، گل و ميوههاى با ارزش به بار آورد، و ناسپاسى آن
است كه اثرى از مراقبت و پذيرايى باغبان در آن ظاهر نشود.