نام کتاب : اخلاق در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 299
مىشمرد مانند ممانعت از كار خير، تجاوزگرى، كينه توزى، خشونت، و كفر به آيات
الهى و به دنبال آن مىفرمايد: ما بر بينى او داغ ننگ مىنهيم (سَنَسِمُهُ) (و او
را در دنيا و آخرت رسوا مىسازيم).
ذكر سخن چينى و نمامى در رديف رذائل مهم ديگر و همچنين كفر بر آيات الهى دليل
بر زشتى فوق العاده اين عمل است!
تعبير به «مشّاءٍ بنميم» به صورت صيغه مبالغه، اشاره به كسانى است كه پيوسته در مبان مردم سعايت و سخن
چينى مىكنند و آنها را نسبت به يكديگر بدبين مىكنند و تخم عدوات و دشمنى در دلها
مىكارند و اين يكى از مهمترين گناهان كبيره است.
«حلّاف» به كسى گفته مىشود كه بسيار سوگند ياد مىكند و معمولًا كسانى هستند كه نه
مردم به آنها اعتماد دارند و نه خودشان نسبت به خودشان و توصيف آنها به مهين
(پَسْتْ) نيز گواه ديگرى بر اين معنى است و به خاطر همين فرومايگى و پستى است كه
بر ديگران عيب مىگذارند و پيوسته سخن چينى و افساد مىكنند گوئى از محبت و الفت
مردم نسبت به يكديگر رنج مىبرند و مىخواهند همانگونه كه خودشان از چشم مردم
افتادهاند مردم نيز نسبت به يكديگر چنين شوند.
در سوّمين آيه مطابق شأن نزول معروفى كه دارد «وليد بن عقبه» با گروهى براى جمع آورى
زكات از طايفه «بنى مصطلق» از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله اعزام شدند. هنگامى كه اهل قبيله با خبر
شدند كه نماينده رسول خدا به سوى آنها مىآيد با خوشحالى به استقبال او شتافتند
ولى از آنجا كه ميان آنها و «وليد» خصومت شديدى بود تصور كرد آنهاقصد كشتن او را دارند (يا
اينكه به عمد آنها را متهم به چنين قصدى كرد) خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله
بازگشت وعرض كرد آنها از پرداخت زكات خوددارى كردند، پيامبر سخت بر آشفت و آماده،
مقابله با آن گروه شد و مطابق روايتى مردم فشار براى جنگ با آنان آوردند [1] آيه نازل شد و
به مسلمانان دستور داد كه هرگاه فاسقى خبرى