نام کتاب : اخلاق در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 360
بهرهات را از دنيا فراموش منما (كه اين امانت، بيش از چند روزى دست تو نخواهد
بود) و همانگونه كه خدا به تو نيكى كرده، تو نيز به بندگان او نيكى كن و ثروت
عظيم خود را وسيله فساد در زمين قرار مده كه خدا مفسدان را دوست ندارد؛ ... اذقَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاتَفْرَحْ انَّ اللّه لايُحِبُّ
الْفَرِحينَ* وَابْتَغِ في مَا آتَاكَ اللّهُ الدّارَ الآخِرَةَ وَ لاتَنْسَ
نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيَا و احْسِن كَمَا احْسَنَ اللّهُ اليكَ وَ لاتَبْغِ
الفَسادَ في الارضِ انَّ اللّهَ لايُحِبُّ المُفْسِدينَ».[1]
اين دستورات پنجگانه و اندرزهاى ناصحانه و مشفقانه، نه تنها در دل سياه «قارون» اثر نكرد، بلكه
بر طغيان او افزود تا آنجا كه به صراحت، توحيد افعالى خداوند را انكار كرد و گفت:
«اين ثروتهاى عظيم، نتيجه لياقت و آگاهى و كاردانى خودم مىباشد».
قرآن مجيد در آيات ديگر همين سوره، به يكى ديگر از رذايل اخلاقى «قارون» كه تقريباً به
صورت يك جنون عمومى در همه ثروتمندان مغرور و از خدا بى خبر درآمده است، مىپردازد
و مىگويد: «او در مقابل چشم قوم خود (در برابر ديدگان محرومان و بينوايان) به
نمايش ثروت پرداخت و تمام توان خود را در اين نمايش جنونآميز غير انسانى به كار گرفت.
اسبهاى گران قيمت، با زينهاى طلايى و كنيزان زيبا و غرق در انواع زينت آلات و
جواهرات و ساير اموال و دارايىاش را كه بسيار فريبنده بود به نمايش گذاشت و به
جاى اين كه به اندرز ناصحانه آگاهان قومش گوش دهد و مرهمى بر جراحتهاى قلب
بينوايان بگذارد؛ بلكه با عناد و مخالفت با آگاهان قومش نمك بر زخم قلب فقرا
مىپاشيد و با نمايش ثروتش همه را در حيرت فرو مىبرد.
هنگامى كه طغيان او فزونى گرفت، خداوند بيش از آن، به او مهلت نداد و با ايجاد
زلزلهاى- تنها در محل كاخ قارون- او را به همراه تمام ثروتش دركام زمين فرو برد و
با حركت ديگر شكاف را بست و بدين سان سرنوشت او درس عبرتى براى همه انسانها در
طول تاريخ گشت.
ريشه اصلى بدبختى «قارون» همان «بخل» او بود. بخلى كه سرچشمه انكار عملى او نسبت به نبوت حضرت
موسى عليه السلام و توحيد پروردگار شد و به دنبال آن به فكر متهم ساختن پيامبر
بزرگ خدا حضرت موسى عليه السلام، به عمل منافى عفت با يك زن بدكار افتاد