وجود پارهاى از استثنائات را كه در هر قاعده كلّى يافت مىشود دليل بر نسبيّت
گرفت؛ و اگر به تفاوت اين دو بخوبى توجّه كنيم جلو بسيارى از اشتباهات گرفته خواهد
شد.
اين نكته نيز در خور توجّه است كه گاه مىشود موضوعات با گذشت زمان دگرگون
مىگردد و احكام كه تابع موضوعات است نيز عوض مىشود؛ اين مطلب را هرگز نبايد دليل
بر مسأله نسبيّت گرفت.
توضيح اين كه: هر حكم، موضوعى مخصوص به خود دارد؛ مثلًا،
شكافتن بدن ديگرى و ايراد جرح بر آن يك جنايت است، و قابل قصاص و تعقيب، ولى گاه
اين موضوع عوض مىشود، چاقو به دست جرّاحى مىافتد كه براى نجات جان بيمار، شكم او
را پاره مىكند، تا غدّه خطرناكى را در بياورد، يا قلب او را مىشكافد تا دريچه و
رگهاى قلب را اصلاح كند، در اينجا موضوع عوض مىشود و ديگر جنايت نيست. و طبيب
جرّاح شكافنده قلب و شكم، در خور ستايش و جايزه است.
هيچ كس نبايد اين گونه دگرگونى احكام را كه به خاطر دگرگونى موضوعات پيدا
مىشود، دليل بر نسبيت بگيرد. نسبيّت آن است كه موضوع بدون دگرگونى ماهوى و
موضوعى، نسبت به اشخاص يا زمانهاى متفاوت احكام متفاوتى پيدا كند.
احكام شرع نيز همينگونه است، شراب حرام و نجس است، امّا ممكن است با گذشت چند
روزى و يا با اضافه مادّهاى به آن، تبديل به سركه پاك و حلال گردد. هيچ كس
نمىتواند اينها را به حساب نسبيّت بگذارد. نسبيّت آن است كه شراب را مثلًا در
جوامعى كه علاقه به شراب دارند حلال بدانيم و در جوامعى كه علاقه ندارند حرام
بدانيم بى اين كه تغيير در ماهيّت شراب ايجاد شود.
در مسائل اخلاقى نيز گاه به موضوعاتى برخورد مىكنيم كه در يك شكل فضيلت است و
با دگرگونى تبديل به رذيلت مىشود؛ نترسيدن در حدّ اعتدال شجاعت است و فضيلت، ولى
اگر از حد بگذرد، تهوّر و بىباكى و رذيلت است. و همچنين در موارد مشابه آن. يا
اين كه دروغ درآنجا كه معمولًا منشأ مفاسد و تضعيف اعتماد عمومى است، حرام و رذيله
است؛ و آنجا كه به منظور اصلاح ذات البين باشد، حلال و فضيلت است.
ممكن است كسانى نام اين دگرگونى موضوعات را نسبيّت بگذارند، نزاعى با آنها در