نام کتاب : اخلاق در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 1 صفحه : 100
«عدالت» است، و اگر وظائف انسان نسبت به خالق در نظر گرفته شود «ديندارى و خداپرستى» است. اين فضائل
پنجگانه، يعنى حكمت، شجاعت، عفّت، عدالت و خداپرستى، اصول نخستينِ اخلاق سقراطى
است.» [1]
بسيارى از دانشمندان اسلام كه درباره علم اخلاق كتاب نوشته يا بحثهايى
داشتهاند، اين اصول چهارگانه يا پنجگانه را پذيرفته و دقّتهاى بيشترى روى آن به
عمل آورده، و پايههاى محكمترى براى آن چيدهاند، و آن را مبناى نگرشهاى اخلاقى
خود در همه زمينهها قرار دادهاند.
آنها در نگرش تازه خود به اين اصول مىگويند:
نفس و روح انسان داراى سه قوّه است:
1- قوّه «ادراك» و تشخيص حقايق
2- جاذبه يا نيروى جلب منافع و به تعبير ديگر «شهوت» (البتّه نه شهوت جنسى
فقط، بلكه هرگونه خواستهاى به معنى وسيع كلمه).
3- نيروى دافعه و به تعبير ديگر «غضب».
سپس اعتدال هر يك از سه قوّه را يكى از فضائل اخلاقى دانستهاند كه به ترتيب
«حكمت» و «عفّت» و «شجاعت» ناميدهاند.
سپس افزودهاند: هرگاه نيروى شهوت و غضب در اختيار قوّه ادراك و تميز نيك و بد
قرار گيرد، «عدالت» حاصل مىشود كه اصل چهارم است.
بهتعبير ديگر، تعادل هريك از قواى سه گانه مزبور به تنهائى فضيلتى است كه
حكمت و عفّت و شجاعت نام دارد، و تركيب آنها با يكديگر، يعنى تبعيّت شهوت و غضب از
نيروى ادراك، فضيلت ديگرى محسوب مىشود كه عدالت نام دارد؛ چرا كه بسيار مىشود،
انسان، شجاعت كه حدّ اعتدال نيروى غضب است دارد ولى آن را بجا مصرف نمىكند (مثل
اينكه آنرا درجنگهاى بيهوده و بىهدف بهكار مىگيرد، دراينجا شجاعت وجود دارد
ولى عدالت نيست، امّا اگر اين صفت فضيلت (شجاعت) در راه يك هدف