responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آيات ولايت در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 196

على عليه السلام به برادرش پيشنهاد ديگرى مى‌دهد و مى‌فرمايد: «شنيدم قافله‌اى به سوى كوفه مى‌آيد. هر دو با شمشيرهاى برهنه در كمين كاروان مى‌مانيم و ناگهان بر آنان يورش مى‌بريم؛ تو آنچه نياز دارى از كاروان بردار!»

عقيل گفت: «برادر جان! مگر ما راهزن هستيم، كه دست به چنين كارى بزنيم!؟»

على عليه السلام فرمود: «پرداخت سهم بيشتر از بيت المال نيز نوعى دزدى و سرقت است، چرا مرا به آن مى‌خوانى؟!» [1]

سپس على عليه السلام آهن گداخته‌اى را نزديك دست برادر برد. عقيل كه ديد اين فرمانرواى آزاده حاضر نيست حتّى براى لحظه‌اى از خطّ عدالت خارج شود، برخاست و رفت.

در طول تاريخ عالم بشريّت كجا سراغ داريد كه برادرى قدرتمند و اختياردار خزانه كشور، براى حفظ عدالت اين گونه با برادرش رفتار كند!

خدايا! به مسئولين ما توفيق ده كه همانند امير آزادگان، آزاده باشند و همواره «ضوابط» را بر «روابط» مقدّم بدارند.

مراحل و مراتب محبّت‌

محبّت مانند بسيارى از ديگر امور، مراحل مختلفى دارد، و محبّت همه به امير مؤمنان عليه السلام يكسان نيست؛ محبّت برخى دروغين است و لقلقه زبانى بيش نيست و در قلب آنها ريشه نكرده است؛ محبّت دسته ديگر دروغين نيست و ريشه در قلب آنها دارد، ولى عميق نيست، بلكه سطحى است؛ دسته سوم ريشه محبّت در اعماق جانشان نفوذ و ريشه كرده، به شكلى كه تمام وجود آنها را به رنگ و بوى محبوب درآورده است. برخورد چنين اشخاصى على وار، سخنانشان على گونه، اخلاقشان علوى، اعطايشان همچون اعطاى على، خلاصه همه چيز آنها بوى على مى‌دهد! اين عاليترين مرحله محبّت است، مرحله‌اى كه‌


[1] بحار الانوار، جلد 9 (چاپ تبريز)، صفحه 613، (به نقل از داستان راستان، جلد 1، داستان 38).

نام کتاب : آيات ولايت در قرآن نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 1  صفحه : 196
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست