أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ\*
فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ
الْعالَمِينَ؛[1] پس چون پندهايى را كه به آنها داده شده بود، فراموش كردند، درهاى هر
چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم تا به آنچه به آنها داده شده بود، شاد گشتند.
پس ناگهان [گريبان] آنها را گرفتيم و يكباره نااميد شدند. پس، سپاس، خداى
پروردگار جهانيان را كه ريشه ستمكارانْ بركنده شد».
حَجّاج
گفت: گمان دارم كه آن را به ما تأويل مىكرد (ما را مصداق آن مىدانست).
گفت:
آرى.
گفت:
چون گردنت را بزنم، چه مىكنى؟
گفت:
آنگاه، من خوشبخت مىشوم و تو بدبخت مىگردى.
پس
فرمان داد گردنش را بزنند.
3/ 30
قيس بن سعد بن عُباده
قيس
بن سعد بن عُباده انصارى خَزرَجى ساعدى، از صحابيان پيامبر خدا و از بزرگان انصار
است. او در ميان قبيله خود، و انصار، و نيز در بين عموم مسلمانان، از احترام
ويژهاى برخوردار بود. او مردى شجاع، بزرگوار و باعظمت بود و در ميان قبيله خود،
مُطاع بود.
او
قامتى بلند و جسمى توانمند داشت و در كرامت، زبانزد و در سخاوت، شُهره بود. در
برخى از جنگهاى پيامبر خدا، پرچمدار سپاه بود و از پيشتازانى بود كه پس از پيامبر
خدا حرمت حق را پاس داشت و از خلافت حق و حقّ خلافتِ مولا على عليه السلام دفاع كرد.