مقدّمه كتاب مهم خود المهذّب البارع، به طرح مباحث درايه پرداخته است.[1] در قرن نهم هجرى، همچنين، ابن ابى جمهور احسايى در برخى آثار خود، به مباحث مرتبط با درايه پرداخته است. وى، بنا به گزارش محقّق تهرانى، داراى كتابى به نام تحفة القاصدين فى معرفة اصطلاح المحدّثين[2] بوده است كه متأسّفانه، تاكنون نسخهاى از آن شناسايى نشده است.[3] ابن ابى جمهور، در كتاب منتشر شده خود، يعنى كاشفة الحال عن أحوال الاستدلال- كه درباره مبادى اجتهاد و استنباط احكام شرعى است- درباره شمارى از اصطلاحات درايه، سخن گفته است. وى، تقسيمبندى علّامه حلّى از احاديث را پذيرفته و بر استفاده از آن در بازشناسى اقسام حديث، تأكيد كرده است.[4] وى، همچنين در بخش اقسام حديث در كتاب عوالى اللئالى، پس از تعريف اقسام حديث، مىافزايد كه در مقام تعارض دو حديث، اگر نتوان ميان آنها سازگارى برقرار كرد، به ترتيب، اقسام زير بر حديث معارض خود، مقدّم است: متواتر، مشهور، صحيح، حسن و موثّق. از نظر وى، عمل به حديث ضعيف، مُرسل و مقطوع، روا نيست، مگر آن كه ارسال كننده، شخصى مانند زراره يا ابوبصير باشد كه ارسال آنها، در حكم اسناد است. نيز اگر حديث مقطوع توسّط اصحاب، مورد قبول واقع شده باشد، بدان عمل مىشود. حديث مقطوع، در اين صورت «مقبول» ناميده مىشود.[5] فعّاليتها و اقداماتى كه در اين دوره در زمينه دانش درايه صورت گرفت، سببساز نگارش آثار مستقل در اين موضوع در قرن دهم شد و شهيد ثانى (مق 965 ق)، كتاب الرعاية فى علم الدراية را نگاشت.