اين سخن، بدين معناست كه طبابت، كار خداوند متعال است و طبيب واقعى اوست.[2] خداوند است كه خواصّ درمانى را در داروها نهاد و در نظام آفرينش، براى هر دردى دارويى آفريد[3] و به انسان، استعداد شناخت دردها و داروها و چگونگى درمان آنها را عنايت كرد و بدينسان، او را مظهر نامهاى «طبيب» و «شافى» خود، قرار داد، چنان كه پيامبران الهى نيز (براى درمان بيمارىهاى جان) مَظهر اين نامهاى مقدّس هستند. امام على عليه السلام، در توصيف پيامبر خدا مىفرمايد:
طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ، قَد أحكَمَ مَراهِمَهُ، و أحمى مَواسِمَهُ، يَضَعُ ذلِكَ حَيثُ الحاجَةُ إلَيهِ، مِن قُلوبٍ عُميٍ، و آذانٍ صُمٍّ، و ألسِنَةٍ بُكمٍ. مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ، و مَواطِنَ الحَيرَةِ[4]
طبيبى بود كه طبابت را بر بالين بيماران مىبُرد، مرهم را درست بر جايى كه بايد، مىنهاد و آنجا كه بايسته بود، داغ مىنشاند. او اين همه را بدان جا مىرساند كه نيازمندش بود: دلهاى بىفروغ، گوشهاى ناشنوا و زبانهاى ناگويا. با درمان خويش، منزلگاههاى بىخبرى و جايگاههاى سرگشتگى انسان را مىجست.
بنا بر اين، از نگاه اسلام، طبيب و دارو خواه براى روح (جان/ روان)، و خواه براى تن (بدن/ جسم)، تنها نقش يك واسطه را در نظام حكيمانه آفرينش ايفا مىكنند و درمان كننده، فقط خداوند متعال است.