گروهى كه از هر نوع بحث و بررسى درباره معارف پرهيز نموده و دستگاه تعقل را تعطيل نموده اند، همان گروه معطّله مى باشند. آنان هرچند از وصف خدا به جسم و جسمانيات اِبا مىورزند، ولى در مقابل از هر نوع سخنى كه حاكى از تنزيه است، نيزخوددارى مى كنند; وقتى به آيات مربوط به معارف مى رسند، مى گويند وظيفه ما تلاوت قرآن است و سكوت، و تفسير قرآن در نظر آنان، همان تلاوت است. تو گويى قرآن فقط براى قرائت و تلاوت فرو فرستاده شده، نه براى تدبّر و تفكّر، درحالى كه قرآن ما را بر خلاف اين سخن دعوت مى كند و مى گويد:
«كتابى است كه آن را به سوى تو فرو فرستاديم، مبارك و گرامى است تا در آيات آن بينديشند و صاحبان خرد متذكر شوند».
شگفت اين جاست كه گاهى همين افرادِ گريزان از استدلال، براى عقيده خود چنين استدلال كرده و مى گويند:«خدا به ما خرد داده تا او را بندگى كنيم، نه اين كه ربوبيت او را درك نماييم. آن كس كه خرد را براى تفسير امور مربوط به ربوبيت به كار گيرد، از بندگى باز مانده و به هدف خود نيز نمى رسد».[2]
[1] شهرستانى، ملل و نحل، ج1، ص 100. [2] رضا نعسان، علاقة الاثبات والتفويض، ص 33 به نقل از كتاب الحجّة فى بيان المحجّة.
نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 2 صفحه : 7