responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 2  صفحه : 129

علاوه بر اين كه اجتهاد در مقابل نص است، سبب مى شود كه ديگر الفاظ نيز به صورت مفرد نيز گفته نشود، اين مطلب چه اختصاص به لفظ «اللّه» دارد؟

***

در اين جا بحث ما پيرامون نخستين اسم از اسماى الهى به پايان رسيد، و تفسير ديگر اسما را به ترتيب حروف تهجى مى آوريم.

اسم دوم: أحد

لفظ أحد در قرآن به صورت معرفه و نكره، هفتاد و چهار بار وارد شده و فقط دو مورد از آن مربوط به خداست، چنان كه مى فرمايد:(قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَد*...وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ).

ابن فارس مى گويد: اصل احد، «وحد» بوده و زجاج مى گويد: از واحد گرفته شده است، ازهرى مى گويد: اصل آن وَحد، يَوْحد فهو وُحَد مانند حسن، يحسن فهو حسن بوده، آن گاه پس از قلب واو به همزه به صورت احد آمده است.

در قرآن لفظ احد و واحد هر دو وارد شده و قرائن نشان مى دهند كه اين دو لفظ در حالى كه قدر مشترك دارند، تفاوتهايى نيز دارند و به اصطلاح مترادف نيستند; برخى از محقّقان تفاوتها را چنين بيان كرده اند:

1. لفظ واحد در مبدأ عدد به كار مى رود، مى گويند و احد، اثنان، ثلاثة در حالى كه احد چنين نيست.

2. هرگاه لفظ احد و واحد پس از حرف نفى بيايند، دو معنى مختلف را مى رسانند، مفاد اولى نفى جنس، مفاد دومى نفى فرد مى باشد، مثلاً اگر بگوييم: لا أحد فى الدار يعنى هيچ كس در خانه نيست، ولى اگر بگوييم لا واحد فى الدار يعنى يك نفر در خانه نيست و ممكن است دو يا سه نفر در

نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 2  صفحه : 129
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست