به اعتقاد ما، ظاهر اين حديث با رفتار خليفه دوم «عمر» در مواردبسيارى كه تاريخ آنها را ثبت كرده است، در تعارض است. از آن جمله:
1. هنگاميكه خبر مرگ نعمان ابن مقرن المزنى به عمر رسيد، عمر از منزل خارج شد، بر بالاى منبر رفت و اين خبر را به مردم رساند، آنگاه دست خود را به روى سرگذاشت و گريست[2].
2. هنگاميكه خالدابن وليد از دنيا رفت، عمر در سوگ او گريست و وقتى اين خبر به او رسيد كه كسانى زنان را از گريستن منع كرده اند گفت: تا وقتى كه گريه زنان بنى مغيره بر ابى سليمان به صورت لغو و لقلقه (صداى گريه باچرخانيدن در گلو) نباشد، برآنان باكى نيست.[3]
3. برادر عمر، زيدابن خطّاب در گذشت و دوست او ـ از قبيله بنى عدى ابن كعب ـ به مدينه آمد. وقتى چشم عمر به او
[1] صحيح مسلم: 3/41ـ 44، كتاب الصلاة، باب « الميت يعذب ببكاء أهله عليه». [2] عقد الفريد . از ابن عبد ربّه اندلسى: 3/235. [3] همان.
نام کتاب : مرزهاى توحيد و شرك در قرآن نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 200