responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 2  صفحه : 30

معتز، مهتدى، معتمد، معتضد، مكتفى و مقتدر، افتاد. اين خليفه آخرين، از سال295 تا سال320، بر جهان اسلام وبالاخص عراق حكومت كرد، ودر عصر خلافت او بود كه شيخ اشعرى از اعتزال بازگشت وبه اهل حديث پيوست.

اگر در عصر مأمون وفرزندان او، معتصم وواثق، فشار بر اهل حديث زياد بود، از زمان متوكل به بعد، فشار بر اهل تعقل روز به روز افزايش يافت، وهرگز از ميزان فشار كاسته نشد، در اين صورت، اين زمينه هاى اجتماعى وسياسى مى توانست در وجود انسان، تحول ودگرگونى خاصى ايجاد كند، وبراى رهائى از فشارهاى روحى وزندگى، از مكتبى به مكتب مورد تأييد حكومت وقت،منتقل شود.

البته اين مطلب بدين معنا نيست كه رهائى از فشار، يگانه عامل اين تحول بود، بلكه فشار مى توانست زمينه فكرى براى گزينش مذهب دوم باشد، زيرا هرگز نمى توان اثر محيط وحمايت حكومتها را در گرايشها بى اثر دانست، وبه حكم«الناس على دين ملوكهم» چنين احتمالى، دور از ذهن نخواهد بود.

2ـ انديشه اصلاح در عقيده اهل حديث

در اينجا عامل دومى را نيز مى توان نام برد كه توانست چنين تحولى را در شيخ پديد آورد، وآن اينكه شيخ به دقت در عقائد اهل حديث نگريست ودر آن، خطاهاى نابخشودنى يافت وبرخود لازم دانست كه از طريق خاصى به اصلاح آنها بپردازد، وچنين اصلاحى از يك دشمن مارك دار امكان پذير نبود، بلكه نخست به صورت دوست درآمد ودر دل ها نفوذ كرد وآنگاه به اصلاح پرداخت، از اين جهت، از معتزله فاصله گرفت واعلام همبستگى با اهل حديث نمود.

در مكتب اهل حديث، مسأله جسم بودن خدا وجهت دار بودن او وحكومت

نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا    جلد : 2  صفحه : 30
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست